من قدیمی بودم
پلی
با سی و سه چشمِ گریان
وقتی از من میگذشتی
قصری آتش گرفته
که ویرانیاش را تماشا کردی و رفتی
مقبرهی پادشاهان
که هُرم سینهی بردهها هنوز
درونش زبانه میکشد
دیواری
چینخورده دور خودم
کناره جادهی مفروش پروانههای مرده
افسوس !
حتی نسیم بال پروانهای میتوانست
به حالم بیاورد
من قدیمی بودم
تو فردا
از من که میگذری
از حالم چه میدانی ؟ شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : امیرمحمد amir358 بازدید : 249 تاريخ : دوشنبه 24 تير 1392 ساعت: 15:45